-
التماس دعا....
دوشنبه 15 تیر 1394 08:23
سلام... اصلا نمیدونم هنوز کسی اینجا رو میخونه یا نه....تو این شبای عزیز منو خیلی خیلی دعا کنید لطفا...
-
یکم توضیح از روزایی که گذشت...
دوشنبه 31 فروردین 1394 09:39
سلام....خب تا اول صبحه و یکم سرم خلوته گفتم بیام و حرف بزنم... بگم از آشناییمون.... اذر ماه پارسال من و هموارم تصمیم گرفتیم بریم کیش تو تعطیلات و خلاصه همینکه گفتیم برادر من و سعید هم گفتن میایم...خلاصه چهارتایی قرار شد بریم...شب قبل از پرواز همکارم بهم گفت که سعید بهش گفته چه حسی به من داره...خیلی معذب بودم...هنوز...
-
سلام سال جدید...
چهارشنبه 27 اسفند 1393 09:08
سلام... خب من خیلی شرمنده ام...قرار بود خیلی خیلی زودتر از این حرفا بیام...ولی به خدا وقت نمیکنم...خونه هم نتم وصل نیست و با نت گوشی هستم...خدا نگذره از این گروه های وایبری و واتساپی که امون نمیده به ادم!!!!! خب البته اینا بهانه هایی بیش نیست...خودمم میدونم...قرار شد بیام با یه عالمه عکس ولی دیدم حالا که وقت عکس...
-
شرمندگی...
جمعه 28 آذر 1393 20:47
سلام... به خدا شرمنده من اینقدرهاهم بدقول نیستم...الان دقیقا یک ماهه که میخوام پست بذارم و نمیشه...همش یا سرکارم یا خسته میام و فقط بیهوش میشم... ایشالله به زودی میام...یه پست نفس گیر در پیش داریم...
-
رمز
چهارشنبه 28 آبان 1393 21:07
یادمه یه زمانی بود کلا وبلاگم بودم...همش پست و عکس...اون روزا چقد همه چی رنگ و بوش خاص تر بود...الان لاین و وایبر و واتساپ همه چیو از اونروزای اوجش انداخته.. خب محض عوض شدن هوای این وب خاک گرفته من میخوام عکس بزارم به یاد قدیم...هرکسی هست حاضری بزنه با تمامی مشخصات که ایشالله یه پست نفس گیر داریم با کلی عکس... حال منم...
-
روزای پاییزی...
دوشنبه 19 آبان 1393 21:00
سلام به همه...واقعا خیلی خوشحالم که هنوز کلی از بچه ها اینجا رو میخونن...عاشقتونم. خداروشکر...واقعا خداروشکر ..من خوبم...روزا هم میگذرن... سرگرم کارمم...محیط کاری خوبی دارم با همکارهایی که تقریبا همسن هستیم و بچه های خوبی هستن...البته خداییش کارمون زیاده خصوصا منکه بازرگانی هستم...ولی راضیم...امیدوارم که چشمش نکنم.. و...
-
السلام علیک یا اباعبدالله...
یکشنبه 11 آبان 1393 21:30
خیلی فـــرق است بین اینکه سرت را روی دامـان دخترت بگـــذاری ...... یـــــا .... ســرت را روی دامـان دخترت بگــذارند ..... " السلام علیک یــا ابــاعبـدالله " توی این شبا اگه شد یاد منم باشید...محتاجم...خیلی خیلی زیاد....
-
پروانگی...
چهارشنبه 30 مهر 1393 19:49
سلام به همه...اوووووووه چقد گذشته از آخرین پستم... امدم براتون از پیله بگم...نمیدونم تهش چی میشه...نمیدونم پروانه میشم یا نه... از جداییمون نمیگم که همه خوندید..از تیر امسال میگم... بهم محرم شدیم...دوباره باهم بودیم...با این تفاوت که باهم کار نمیکردیم...اون تهران و فقط پنجشنبه میومد...منم که دقیقا از اول تیر رفتم...
-
بعد از مدت ها....
جمعه 28 شهریور 1393 20:44
سلام به همه.... نمیدونم چرا امشب یهویی دلم هوای اینجا رو کرد...یاد تمام خاطرات تلخ و شیرینم... هرکسی هنوز میاد اینجا یه خبری از خودش بهم بده... منم خوبم...خداروشکر...
-
رسیـــــــدن سرآغـــــاز دل کندنه...
شنبه 13 اردیبهشت 1393 11:33
+کامنتدونی بسته شد...ممنونم از همتون... اگه شرمندگی از نگرانی شما و کامنت هاتون و پیاماتون نبود مطمئن باشید این چند خطم نمیتونستم بنویسم... نگفته زیاد دارم...اتفاق هایی زیادی که ننوشتم...نخواستم بیش از این از روزای بد بگم... سخته این حرفو زدن...پارسالم یادمه کم آوردم و رفتم...نخواستم کسی بیاد اینجا و ببینه نیستم...ولی...